شرلوک هلمز

رمان و سریال شرلوک هلمز

شرلوک هلمز

رمان و سریال شرلوک هلمز

هوای سرد، بازی‌های یک شرلوک هولمز جوان


 مهدی تهرانی:
درام تاحدی کمدی و معمایی هوای سرد جزو فیلم های کوچک و مستقلی است که کمتر شانس دیده شدن پیدا می‌کنند اما حقیقتا زبانی سینمایی دارند.

فیلم داستانی ساده و دوخطی دارد و 2 کاراکتر اصلی بیشتر ندارد با این همه قصه بامزه و جذابی را روایت می‌کند که در یک اجتماع کوچک رخ داده است.

مناظر زیبای شهر پورتلند و نبود اداهایی فیلم‌های بزرگ و لس آنجلسی یا هالیوودی حداقل یک فضای جدید و قابل تنفس به تماشاگر ارائه داده که به همراه یک داستان معمایی تر و تمیز و بسیار ساده باعث شده این روایت تا انتها قابل پیگیری باشد. این در حالی است که هیچکدام از بازیگران فیلم را نمی شناسیم و کارگردان هوای سرد آرون کاتز با 29 سال سن نیز فیلمسازی گمنام است که با این کار، به احتمال زیاد تمام عوامل فیلم خودشان را به سینمایی ها شناسانده‌اند.

جوان 24 ساله ای به نام داگ که در دانشگاه شیکاگو به تحصیل در رشته جرمشناسی و هم چنین پزشکی قانونی اشتغال دارد، به زادگاهش ایالت اورگون و شهر پورتلند بازمیگردد.او که شیفته علوم جنایی و همچنین شخصیت شرلوک هولمز است قصد دارد مدتی را دور از درس و دانشگاه بماند و به صورت تجربی بیشتر با رشته ای که درآن تحصیل کرده آشنا شود و به قول خودش برای مدتی به ذهنش آرامش بدهد.

داگ خواهری بزرگتر دارد به نام گیل که یکی دوسالی از او بزرگتربوده و داگ بسیار به او وابسته است.از این رو به محض رسیدن به پورتلند در آپارتمان خواهرش ساکن می شود و سعی می کند کاری نیز پیدا کند.یکی از دوستان ناپدری اش که صاحب یک کارخانه یخ سازی است او را استخدام می کند و این باعث می شود داگ با کارلوس آشنا شود.

روزها همینگونه ساده و با آرامش در حال سپری شدن هستند که ناگهان بدون هیچ خبری سروکله یکی از دوستان خانوادگی آنها به نام ریچل پیدامی شود. ریچل نیز مانند داگ مدتی در شیکاگو بوده و حالا سرزده به پورتلند آمده و دلیل این کارش را نیز نمی گوید.مدتی بعد ریچل که رابطه عاطفی با کارلوس پیدا کرده در یک روز بی دلیل ناپدید می شود و کارلوس به هر دری می زند نمی تواند او را پیدا کند.

کارلوس مستاصل از هرهمه جا نیمه شب سراغ داگ می رود و خبر از ناپدید شدن ریچل می دهد. داگ که ابتدا به ساکن اصلا حاضر به اهمیت دادن به این موضوع نیست بالاخره ذهن و روحیه کارآگاهی اش روشن می شود و به سراغ ماجرا و حل کردن آن می رود. چند روز بعد ریچل پیدا می شود اما این تازه آغاز ماجرا است. ریچل در هنگام عزیمت به پورتلند کیفی پر از پول به همراه داشته که باید آن را به فردی تحویل می داده و در راه کیف زا از او ربوده اندواکنون دو روز فرصت دارد تا کیف را پیدا کند.داگ با مساعدت خواهرش سرانجام دزد و کیف را می یابند...



داستان هوای سرد همان روایتی از فیلم های جنایی و معمایی را مطرح می کند که پیش از این صد ها موردش را دیده ایم.فیلم هایی با بازیگران گران قیمت و لوکیشن های فراوان و بزرگ و کارگردان های شناخته شده .با این همه بسیاری از فیلم های اینچینن جز زرق و برق چیزی برای ارائه نداشتند.داستان بی محتوا یکی از دلایل بی اقبالی از فیلم های جنایی و معمایی است. روندی که حتی با لوکیشن های خاص و قهرمانان خاص تر نیز قابل نجات نیستند،چرا که تماشاگر جز قهرمانان پوشالی چیزی نمی‌بیند.

هوای سرد اما با همه کوچکی همه این امتیازات را دارد.قبل از هر چیز آدم های فیلم به شدت واقعی می نمایند.در حقیقت به ذات سینما اگر توجه کنیم کاراکترهای فیلم هوای سرد همگی قابل باورند و این در عین سادگی شان بسیار به دل می نشیند.یک برادر که شیفته شخصیت شرلوک هولمز است و درس مرتبط با کار این کاراکتر افسانه ای را در دانشگاه تحصیل می کرده به زادگاهش برمیگردد تا مدتی در کنار خانواده باشد. نوع رفتار و حتی فیزیک حرکتی داگ نشام می هد که او اگرچه جوانی است بسیار دوست داشتنی و به اصطلاح بچه مثبت و مبادی اخلاق، اما حقیقت این است که ابتدا ساکن چنان می نماید که تنها دو زار به درد کار کارآگاهی نمی خورد بلکه اصلا نمی تواند از یک خیابان به تنهایی عبور کند.

شخصیت دوست داشتنی و متین خواهر او یعنی گیل نیز دقیقا به نوعی محافظ برادر گیج خود است.داگ در پورتلند پدر و مادرش و اقوال ساکن هستند اما در منزل خواهرش ساکن می شود.فقط با او به گشت و گذار می ورد تا خاطرات دوران بچگی را دوباره بتواند زنده کند و سالها بودن در غربت برایش جبران شود. داگ تمام درد و دلش را به گیل می گوید و هم چنین رازهای زندگی اش.اصلا به نوعی داگ بدون گیل نمی تواند یک قدم راه برود. این داده ها را تماشاگر با داستانک های کوتاه فیلم در طی چهل دقیقه ابتدایی متوجه می شود. اما در ادامه می بینیم که داگ نیز قابلیت هایی دارد که مانند شرلوک هولمز است.یعنی ابتدا به ساکن باید گرم و جذب مسئله ای شود تا پس از آن غوغا کند.درست مثل سکانس بامزه رفتن داک و کارلوس به اتاق شماره 35 محل زندگی ریچل در هتل و پیدا کردن برخی مدارک از هویت واقعی این دختر...

شخصیت پردازی قهرمانان فیلم نیز برای تماشاگر باور پذیر است.این ویژگی فیلم های کوچک و جمع و جور است که اگر داستان خوب و کارگردان ششدانگ و مستعد داشته باشند می توانند خود را سرپا نگه دارند.ابتدای فیلم برای تماشاگر مثل دعوت به یک تور مجانی است.فردای روزی که داگ به پورتلند رسیده به محل کار خواهرش می رود و به اصرار  از او می خواهد تا شهر را به یاد کودکی باهم بگردند.دیدن مناظر فوق العاده زیبا و بکر شهر پورتلند و دیدار از پل قدیمی شهر و طبیعت اطراف آن همگی تماشاگر را جذب می کنند.تماشاگری که خسته است از دیدن صد ها هزار بار لوکیشن های بار و قمار و خیابان های تاریک لس آنجلس و نیویورک در فیلم های آمریکایی حالا می تواند در فضای پاک و طبیعت یک شهر ناشناخته نفس بکشد.اصلا ناشناخته در فیلم هوای سر همه کاره هستند.کارهای عجیب و غریب داگ نیز بیشتر ناشناخته هستند ار این رو گاهی رقتارش کمیک به نظر می رسد.در سکانس پنجم جایی که ریچل ناپدید شده و فعلا مدارک جزیی در دست داگ است و هنوز نتوانسته آدرس مرد کابوی را بدست بیاورد، شاهد هستیم که او به همراه خواهرش به یک مغازه پیپ فروشی می رود تا با خرید یک پیپ بیشتر مشابه شرلوک هولمز شود. بامزه اینجااست که اگرچه یک پیپ ارزان قیمت 20 دلاری می خرند اما عقلش نمی رسد که باید توتون هم بخرد و در فیلم می بینیم که دوباره مجبور می شوند برای خرید توتون جایی توقف کنند.با این همه وقتی در منزل داگ برای اولین بار پیپ را روشن می کند ابتدا به ساکن اتفاقی نمی افتد اما در خب در طی دو روز آینده همه چیز ختم به خیر می شود و داگ و گیل موفق می شوند.

به همه این‌ها باید تدوین خوب و موسیقی تاثیرگذار هوای سرد را اضافه کرد. بازی‌های خوب و گارگردانی قابل توجه در کنار قصه سرراست و قابل باور هوای سرد با کمک تدوین چشم نواز شده است. تدوینی که خود کاتز در مقام فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم به خوبی انجام داده است. موسیقی متن کیگان دی ویت نیز از کارهای یک فیلم بزرگ هالیوودی چیزی کم ندارد و بسیار در فضا سازی کمک کرده است.با این همه می توان ادعا کرد که هوای سرد می تواند یک الگوی قابل اعتنا برای نویسندگان و فیلمسازان جوان باشد.



Cold weather

فیلمنامه و کارگردانی: آرون کاتز/موسیقی: کیگان دی ویت/ فیلمبرداری: آندرو رید/ محصول 2010 / زمان: 96 دقیقه

بازیگران: کریس کانکنو (داگ)،تریست کلی داون (گیل)، رائول کاستیلو (کارلوس)، روبین ریکون (ریچل)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.